محمدرضا مهدویپور/ در آستانه «شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها» به روایت سوم، یعنی روایت ۹۵ روز پس از «شهادت پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله» قرار داریم؛ شخصیتی که نه تنها الگویی برای معرفی «جایگاه زن در اسلام» است و سیره عملی ایشان مهمترین منبع برای فهم چگونگی «کُنشگری زن مسلمان» میباشد؛ بلکه اصلیترین منبع و الگو برای فهم «نظریه کُنشگری انسان مسلمان» مبتنی بر قواعد و اصول «اسلام ناب محمدی» محسوب میشود. شخصیتی که به عنوان یک «مسلمان بسیجی» شان و جایگاه خود را در «جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی» و در مقطع پس از حضور «پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله» شناخت و با اقدامات «آتش به اختیار» خود در عرصه فرهنگی جامعه توانست یک «قطببندی» هوشمندانه را رقم زده و به این واسطه بقای «اسلام ناب محمدی» را تا به پایان تاریخ متضمن شود.

اکنون و در آستانه «۱۴۳۶ سالگرد شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها» و تقارن زمانی این ایام با «هفته بسیج» فرصت مغتنمی است تا مرور چند نکته در باره این اسوه حسنه و «بسیجی آتش به اختیار» بپردازیم:
۱/ وقوع «شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها» آن هم حداکثر ۹۵ روز پس از «پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله» را میتوان به عنوان مصداقی روشن از مدل رفتاری «شبکه نفوذ فرهنگی» و نحوه عملکرد ایشان برای شکل دهی و ایجاد «کودتای مخملی» در بطن یک نظام اجتماعی سامان یافته در پرتو «انقلاب اسلامی» قلمداد نمود. کودتایی که در شاهد مثال سال ۱۱ هجریقمری، با موفقیت هر چه تمام و با راهبری و هدایت «شبکه نفوذ فرهنگی» به عنوان جریان سامایان یافته و گسترش پیدا کرده در ساختارهای حکومت و «نظام اسلامی» رقم خود و موفق شد تا فضای فرهنگی جامعه مسلمین را آنچنان به تسخیر خود درآورد که عملا موضوع «غدیر» در کمتر از ۳ ماه از حافظه عمومی جامعه پاک شود! این در حالی بود که موضوع «غدیر» و قضایای پس از ابلاغ آیه شریفه «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ...» یک امر عادی و کوچک نبود. به ویژه آنکه این قضایا در همان مجلس با استقبال و تهنیَت و تبریک تمامی صحابه و انصار حاضر در آن اجتماع روبرو شد و اقدام ایشان در سبقت گرفتن برای بیعت و «بخ بخ! یا علی! امسیت مولی کل مومن و مومنته» گفتن آنها توسط ۱۱۰ تن از صحابه روایت و به صورتی کاملا رسمی در تمامی جغرافیای تحت احاطه حکومت اسلامی نقل گردید بود و ...

۲/ مهارت «شبکه نفوذ فرهنگی» و قدرت بالای عملیاتی ایشان در پیکره اجتماعی و ساختارهای حاکمیتی سامان یافته در «نظام اسلامی» آنچنان است که در ابتدا چهرههای امنیتی و نظامی دغدغهمند و دلسوزی همچون «سَعد بن عُبادة خَزرَجی» را مجاب به تشکیل اجتماعی همچون «سقیفه بنیساعده» میسازد و پس از تشکیل این اجتماع انحرافی، به بهانه «شعار وفاق» و با زینت بخشیدن به «دموکراسی» و طرح مباحثی همچون مشارکت عمومی مردم برای تعیین سرنوشت و ... نخستین انحراف در «انقلاب اسلامی» را رقم زده و با «خلیفه سازی» اصل رکین و ساختار حاکمیتی مبتنی بر «نظام امامت» را به حاشیه میرانند. البته پروژه «خلیفه سازی» و مجاب ساختن جامعه در فراموش نمودن «ولات علی علیه السلام» و پذیرش «خلیفه اول» مبتنی بر رای اکثریت، نخستین اقدام «شبکه نفوذ فرهنگی» برای پروسه استحاله در «نظام اسلامی» بود. پروسهای که با حذف «نظام امامت» از ساختار «حاکمیت اسلامی» از یک سو مسیر بدعت در «اسلام ناب محمدی» را معبرگشایی نموده و از سو دیگر فرایند التقاطی «نظام خلافت اسلامی» را به حضور شخصیت فاسق و معلوم الحالی همچون «یزید بن معاویه» کشاند و ...

۳/ یکی از دردناکترین اتفاقات قابل دسترسی و مرور در تاریخ اسلام را میتوان «واقعه سقیفه بنیساعده» قلمداد نمود. واقعهای که در پس خود اسباب بروز و شکلگیری یک «کودتای مخملی» را پدید آورد. «جنبشی نرم» به قصد براندازی «انقلاب اسلامی» و نظام حکومتی تاسیس شده توسط «پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله» . جنبشی قدرتمند که در نهایت با به دست آوردن موفقیت و پیر «امام امت» را خانهنشین ساخت و ...؛ واقعهای که عدم پرداخت صحیح و مستند و بازنمایی ابعاد پنهان تاریخی آن در طول تاریخ را میتوان به عنوان یکی از عوامل شکل گیری «اسلام آمریکایی» معرفی نمود. اسلامی که در یک سوی طیف خود «شیعه انگلیسی» را زایش نمود و در سوی دیگر «وهابیت» و «داعش» را پدید آورد. اسلامی که حالا در غفلت نهادها و ساختارهایی همچون «سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی» و «سازمان تبلغیات اسلامی» و ...، حالا بر تولید آثار فاخر تاریخی متمرکز شده و سعی دارد تا روایتهای جعلی از تاریخ را در مدل تولیداتی همچون «سریال معاویه» به خورد تشنگان و مشتاقان ساختار «حاکمیت اسلامی» در سراسر جهان دهد!

۴/ پُرواضح است که هیچ فردی را از گذشته تا به حال و تا به آینده تاریخ نمیتوان یافت که داعیه «مسلمانی» داشته باشد و «قرآن» را «کلام وحی» نداند! و هیچ قرآنی را نمیتوان یافت که کلام شریفه «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» و کلام شریفه « قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْموَدَّةَ فِی الْقُرْبی» و ... در آن موجود نباشد! و هیچ مترجم و مفسر قرآنی را نمیتوان یافت که در بیان این آیات بتواند وجود «حضرت زهرا سلام الله علیها» را نادیده بگیرد! و به تعبیری تصور «اسلام» بدون «حضرت زهرا سلام الله علیها» یک تصویر محال و ناممکن میباشد بالاخص آنکه وجود ایشان از یک سو منشاء وحدت میان تمامی مسلمانان از «اهل سنت» تا «شیعیان» است و از سوی دیگر خود ایشان پایهگذاری یک «قطببندی» غیر قابل حذف و زدودن از پیکره «اسلام» محسوب میشود. «قطببندی» هوشمندانهای که همچنان پس از گذشت ۱۴۳۶ سال از زمان شهادت ایشان، همچنان به عنوان یک عنصر حیات بخش عمل نموده و بقای «اسلام ناب محمدی» را متضمن میشود. اما معآلاسف حضور پرقدرت شبکه نفوذ و در کنار آن «ضعف رسانهای جمهوری اسلامی ایران» در شرح و معرفی این دُردانه خلقت و معرفی جامع ایشان امروزه به موضوعی بسیار رنجآور مبدل گردیده است. موضوعی که موجب شده تا همچنان پس از گذشت ۴۷ سال از تاسیس نظام «جمهوری اسلامی» عملا هیچ اثر سینمایی و فیلم و سریال درخوری با موضوع تبیین ابعاد شخصیتی این «بسیجی آتش به اختیار» تولید نشود و ...

۵/ درست است که در سال ۱۱ هجریقمری «فضای مجازی» و «شبکههای تلویزیونی» و ... نبود؛ اما برنامه ریزی دقیق رسانهای و تمرکز «شبکه نفوذ فرهنگی» بر تسخیر قلوب عموم جامعه و به تبع آن فریب عموم صحابه و انصار با شعارهای فریبندهای همچون «وفاق» و مجاب ساختن ایشان به پذیرش «نظام خلافت اسلامی» به جای «نظام امامت اسلامی» آنچنان گسترده و از ابعاد ویژه برخوردار بود که طبق فرمایش معصوم علیه السلام و روایتی با هفتسند صحیح، دوسند موثق و چهارسند مرسل که در مجموع با داشتن چنین منابع معتبر و متون قویّ و اسناد صحیح و موثق، میتوان اطمینان به صدور چنین روایتی توسط معصوم علیه السلام داشت؛ «اِرْتَدَّ اَلنَّاسُ بَعْدَ اَلنَّبِیِّ إِلاَّ ثَلاَثَةَ نَفَرٍ» ! پس در این شرایط حضور تعیین کننده و محوری «حضرت زهرا سلام الله علیها» در قامت یک «بسیجیِ فداکار انقلاب اسلامی» در پایهگذاری و شکل دهی به یک «قطببندی» عمیق سیاسی و عقیدتی و بر منطق «اسلام سیاسی» از آنچنان اصالت و صلابتی برخوردار است که هیچگاه و در هیچ مقطعی از گذشته و حال و آینده قابل تحریف و تغییر نیست. از این جهت است که «قطب فاطمیون» به هیچ عنوان خود را درگیر تودههای اجتماعی فریب خورده نمیسازد و بدون هیچ گونه تزلزلی و به صورت مستقیم در مقابل «یهودیان» صفآرایی مینماید و از این جهت «غصب فدرک» را خط مقدم مطالبهگری خود برای آشکار ساختن چهره کودتاچیان و محور شکلدهی مبارزاتی خود میسازد. موضوعی که متاسفانه حتی طرح محدود آن در شبکههای تخصصی «صدا و سیمای جمهوری اسلامی» با سانسور مواجه است و متاسفانه «رسانه ملی» حتی پس از «جنگ ۱۲ روزه» هیچ گونه رسالتی برای خود در این زمینه قایل نیست و شان رسانهای خود را محدود به پخش مداحیهای کممایه ساخته است و بازنمایی تصویرسازیهای دیسکوگونه از هیاتهایی را سرلوحه وظایف خود قرار داده که غیر از القای شور و طرب ضرب آهنگهای موسیقی جاز و رپ و ...، «سلبریتیهای مداح» را برجسته مینمایند.

۶/ «بسیج» اختراع «جمهوری اسلامی ایران» و یا ابداع «امامین انقلاب اسلامی» نیست. بلکه تفکری برآمده از «اسلام ناب محمدی» است. تفکری که روشن بینی، حرکت منطقی و خردمندانه، محاسبات دقیق و امید به آیندهای روشن برای نظام اسلامی و جامعه انقلابی را جزو خصوصیات یک «بسیجی» میداند و از این جهت است که «سبک زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها» را میتوان به عنوان مصداق کامل یک «بسیجیِ فداکار انقلاب» مورد مرور و مداقه قرار داد و به عنوان الگو در «سبک زندگی بسیجی» معرفی نمود. الگویی که پس از تمرکز «شبکه نفوذ فرهنگی» بر تسخیر قلوب عموم جامعه و فریب عموم صحابه و انصار با شعار «وفاق» و مجاب ساختن جامعه مسلمین به پذیرش «نظام خلافت اسلامی» به جای «نظام اسلامی» و ... به صورت یک «افسر جنگ نرم» در میدان فرهنگی حاضر میشود و به صورتی «آتش به اختیار» اقدام به سامان دهی یک «قطببندی» کامل اجتماعی، از برای تفکیک میان «حقمداران» و «باطلمداران» آن هم برای همیشه تاریخ نماید و البته این همه در حالی است که به واسطه ضعف رسانهای و بالاخص کمکاری نهادهای فرهنگی کشور، امروزه کیفیت این «جهاد فرهنگی» که منطبق بر مبانی و منطق «اسلام سیاسی» صورت پذیرفت و در نهایت منجر به «شهادت» ایشان گردید را با خطر تحریف جدی مواجه ساخته و اسباب غلبه و توفق روایتگری «شیعه انگلیسی» در روایتگری مخدوش از کیفیت «جهاد فاطمی» را موجب شده است.

۷/ «الگوی فاطمی» نشان داد که هر جامعهای نیازمند «قطببندی» و تفکیک میان «حقمداران» و «باطلمداران» است و این ربطی به «اکثریت» و یا «اقلیت» بودن پیروان «حق» و یا «باطل» و یا میزان رای و مشارکت عمومی جامعه در انتخابات و ... ندارد. از این جهت «حضرت زهرا سلام الله علیها» به عنوان یک «بسیجی آتش به اختیار» نشان داد که حتی در شرایط «قعود امام امت» باید فریاد زد و از هر ظرفیتی برای «تبیین حق» استفاده نمود و در مسیر «جهاد تبیین» حتی جان خود را فدا کرد. به عبارتی دیگر مبتنی بر منطق و «الگوی فاطمی» دقیقا در شرایطی که «علی علیهالسلام» برای حفظ کیان و اصل جامعه اسلامی و جلوگیری از فروپاشی نهاد نوپای «حاکمیت اسلامی» به استراتژی «سکوت» روی آورده و بقای جامعه اسلامی را مقدم بر احقاق «حق امامت» خود دانسته و از این جهت اقدام به «پذیرش کودتاچیان» در مقام و جایگاه «خلیفه مسلمین» میفرمایند و...؛ در همین شرایط و شاید در یک تقسیمکار هوشمندانه، «حضرت زهرا سلام الله علیها» به عنوان یک «بسیجی آتش به اختیار» وارد عرصه «جهاد تبیین» میشود و بار اصلی میدان را بر عهده میگیرد و در این مسیر تا به آنجایی پیش میرود که حتی در ظاهر به نوع مواجهه و سکوت «علی علیهالسلام» با عوامل «کوتای مخملی» و موسسان «نظام خلافت اسلامی» اعتراض فرموده و با ادبیاتی کاملا صریح در خطاب مستقیم به ایشان میفرمایند که «یَا ابْنَ اَبِی طَالِبٍ عَلَیْکَ السَّلامُ اشْتَمَلْتَ شَمْلَةَ الْجَنِینِ، وَقَعَدْتَ حُجْرَةَ الظَّنِینِ، نَقَضْتَ قَادِمَةَ الْاَجْدَلِ، فَخَانَکَ رِیشُ الْاَعْزَلِ و ...»؛ اقدامی که باز هم از سر هوشمندی صورت پذیرفت و سبب شد تا «علی علیهالسلام» سرانجام پس از گذشت ۲۷ سال و در اواخر سال ۳۸ هجری قمری بتواند سکوت خود را بشکند و طی یک سخنرانی رسمی و عمومی به شرح بخشی از ابعاد ماجرای «فتنه ۱۱ هجری قمری» بپردازند. سخنرانی مفصلی که به «خطبه شِقشِقیّه» یا «مُقَمِّصه» در تاریخ معروف شد و طی آن حضرت به صراحت فرمودند «أما و اللّه لقد تقمّصها فلان (ابن ابی قحافه) و إنّه لیعلم أنّ محلّی منها محلّ القطب من الرّحا. ینحدر عنّی السّیل، و لا یرقی إلیّ الطّیر؛ فسدلت دونها ثوبا، و طویت عنها کشحا، و طفقت أرتئی بین أن أصول بید جذّاء (جدّ)، أو أصبر علی طخیة (ظلمة) عمیاء، یهرم فیها الکبیر، و یشیب فیها الصّغیر، و یکدح فیها مؤمن حتّی یلقی ربّه! ...»

۸/ هوشمندی «حضرت زهرا سلام الله علیها» برای تمرکز بر بازپسگیری عطیه پدری خود از «کودتاگران» را میتوان نخستین گام در شکل دهی به این «قطببندی» قلمداد نمود. زیرا این عطیه یا همان «فدک» دهکده معظم و استراتژیک واقع شده در شرق دژ و «قلعه خیبر» بود که از کارکرد «مدینه فاضله» و از شمایل «آرمان شهر» برای «جحودها» برخوردار بود و نه تنها به عنوان یک موضوع ملموس و کاملا قابل فهم برای عوم جامعه به عنوان خط مقدم اختلاف با کوتاچیان قرار گرفت؛ بلکه در صف آرایی و شکل دهی به «قطب فاطمیون» به مانند یک هدفگذاری مشخص عمل نمود و برای همیشه تاریخ به روشنترین و واضحترین پیامهای «حضرت زهرا سلام الله علیها» برای تشخیص جبهه معارض مبدل گردید. پیامی که به روشنی «یهود» را عامل اصلی «کودتای مخملی» معرفی مینمود و کلام الله مجید را مبنی بر «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ» تجسم عینی و روشن میبخشید. موضوعی که متاسفانه نه تنها در فیلم سینمایی «الرساله» به کارگردانی «مصطفی عقاد» با نوعی از نادیدهانگاری تعمدی مواجه میشود و پس از آن فیلم سینمایی محافظهکارانه «محمد رسولالله» به کارگردانی «مجید مجیدی» نیز سعی میکند تا با عدم ارایه هیچ نشانی از آن اسباب تامل مخاطب سینمایی خود را فراهم نسازد و ...؛ بلکه حتی در سریالهایی همچون «امام علی علیه اسلام» و «تنهاترین سردار» و «مختار» و ... مورد سانسور و یا غفلت واقع شده و حتی کوچکترین اشاره و بیانی به این واقعیت تاریخی صورت نگرفت.

۹/ «حق و عدالت» نه تنها رکن حرکت و «قیام فاطمی» بود. از این جهت «حضرت زهرا سلام الله علیها» به عنوان محور «اقلیت حق» ، بسیار تلاش نمود تا با مجاهدتهای شبانهروزی خود و با یک دور منسجم از «جهاد تبیین» و در طی کمتر از سه ماه پس از وقوع «کودتای مخملی»، یک «قطببندی» بسیار شفاف را برای همیشه تاریخ و در تمامی جوامع اسلامی بنا نماید. از این جهت است که حتی آن هنگام که «قطب فاطمیون» نتوانست رفتار اکثریت را به عنوان «قطب مقابل» خود اصلاح کند و جایگاه کودتاچیان را متزلزل سازد و تودههای اجتماعی را به سمت حق رهنمون شود و ...؛ وجود گرامی «حضرت زهرا سلام الله علیها» از خدا درخواست عذاب برای گروندگان به «قطب مقابل» را ننمود و با استفاده از ابزارهای مختلف «قدرت نرم» از جمله با استفاده از از ابزارهای در دسترس رسانهای از جمله «خطابههای عمومی» و «گفتگوی مستقیم و چهره به چهره» و «دعا» و ... سعی مینمود تا تودههای اجتماعی را به «تقکر» واداشته و پایههای معرفی و معارفی این «دو قطبیسازی» را مستحکم سازد و این دقیقا همان توقع بجا «امامین انقلاب اسلامی» از فعالان فضای مجازی است. فعالانی که نه تنها تولیدکننده در فضای مجازی هستند؛ بلکه حالا وسعت ایشان به عده تمام کسانی است که در شبکههای اجتماعی حاضر بوده و در اصناف و مشاغل مختلف، روزانه حجم کم و یا زیادی از مطالب را بازنشر مینمایند.

۱۰/ سخن در باب «الگوی فاطمی» و «سبک زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها» به عنوان مصداق کامل یک «بسیجیِ فداکار انقلاب» بسیار است؛ اما به عنوان مخلص کلام باید توجه داشت که امروزه فصل عینی شدن آن «دو قطبیسازی» سامان یافته توسط «حضرت زهرا سلام الله علیها» است. فصلی که در آن «قطب فاطمی» با شعار و شعور کامل در صف مقدم دفاع از «جهان اسلام» قرار دارد. فصلی که در آن «اکثریت سُنی فلسطین» با استفاده از دانش و تجهیزات نظامی انتقال یافته توسط «نوادگان حضرت زهرا سلام الله علیها» و برای احقاق حق از دست رفته خود در برابر «صهیونیستها» ایستادهاند و «حماسه ۷ اکتبر» را خلق نموده و «طوفان الاقصی» را به پا داشتهاند. «اکثریت سُنی مظلومی» که تنها از همراهی «قطب بندی فاطمی» برخوردار است و بدون هرگونه امیدی به هممسلکان «سعودی نشین» و «ترکیه نشین» و «مصر نشین» و ... خود؛ تنها و تنها به تحقق «وعدههای صادق سید خراسانی» امیدوار است و دلگرم به برخورداری از حمایتهای «حوثیهای یمنی» است و از سوی دیگر به بالای سر خود و «حزب الله لبنان» مینگرند و در عمق وجود خود دلگرم به «حشد الشعبی عراق» است و در نهایت قهرمان مبارزاتیاش «سید حسن نصر الله» و «حاج قاسم» است؛ همان اسطورههایی که هرسال در «بیت الزهرای» خود در بیروت و کرمان برای «صدیقه شهیده» اشک میریختند و با عنایات صورت گرفته در مجلس روضه مادر سادات، به آرایش «محور مقاومت در جهان اسلام» مبادرت میورزید و «حماسه دفاع مقدس ۱۲ روزه» را پدید آورد و ...؛ پس همچنان باید امیدوار بود که این همه در تولیدات فیلم و سریال کشور مورد سانسور واقع نشود و همچون اکثر قریب به اتفاق تولیدات فیلم و سریال که تا کنون تولید شده، آثاری بدون تذکر به «قطب فاطمی» خلق نگردند.

ارسال نظر